تکلیف گرا

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دل نوشته» ثبت شده است

آرزوی محال

۰۹
شهریور

سلام

کاش همانطور که بعضی ها از ارتفاع می ترسند ، از پستی و دنائت هم بترسند .

یاعلی 135

سلام.

 

جاموندن از قوم شب زنده دار ها چقد عذاب آوره !

بعد از 6 شب ، جمع شدن با آدم حسابیا ، رها شدن و تنها موندن چقدر سخته !

شرمنده ام ، خسته ام ، دل نگرانم ، نمی دونم خدا بخشیدم یا نه .

نمی دونم اینکه خدا محل نمی کنه برا چیه . فقط می دونم اگه خدا بخواد اینقد دم در خونه وایمیستم ، اینقد در میزنم که بالاخره محل کنه.

بازم تو این دنیایی که شده برام جهنم داد میزنم ، می گم خدا جون انی احبک .

یاعلی 135

سلام.

چگونه شود که اسماعیلم را ذبج کنم . اصلا این یعنی چی ؟ از چیا باید دل بکنم ؟ پول ، خانواده ، زندگی ، شهرت ، از چی باید دل بکنم.؟

خدا کیا رو میخره ؟ کیا رو عزت میده ؟ چجوری میشه که به خدا یقین داشته باشم ؟ امتحان های خدا چقدر سخته ؟

وقتی امتحان های خدا رو من ، آزمون او و خطای منه ، پس خدا چرا محل می کنه به من ؟ چرا ولم نمی کنه ؟

خداجون خودت می دونی که شاکی نیستم ، ناسپاس نیستم ، با این همه بلایی که سرم اومده از دست خودم ، بازم می گم شکرت .

ولی میترسم کم بیارم ، میترسم خسته شم ، میترسم از در خونت نا امید شم . به حق ذبیح الله الاعظمت ، به حق رحمت واسعت که حسینه ، نذار کارم به اونجا بکشه . صبری بهم بده تا روسیاه درگاه تو نشم . غیر تو کسی نیست که بخوام داشته باشمش یا نه . فقط تویی .

من توانایی ذبح اسماعیل درونم رو ندارم . یا خودت ترتیبشو بده یا خودت توانش رو !

یاعلی 135