تکلیف گرا

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدا» ثبت شده است

سلام.

چگونه شود که اسماعیلم را ذبج کنم . اصلا این یعنی چی ؟ از چیا باید دل بکنم ؟ پول ، خانواده ، زندگی ، شهرت ، از چی باید دل بکنم.؟

خدا کیا رو میخره ؟ کیا رو عزت میده ؟ چجوری میشه که به خدا یقین داشته باشم ؟ امتحان های خدا چقدر سخته ؟

وقتی امتحان های خدا رو من ، آزمون او و خطای منه ، پس خدا چرا محل می کنه به من ؟ چرا ولم نمی کنه ؟

خداجون خودت می دونی که شاکی نیستم ، ناسپاس نیستم ، با این همه بلایی که سرم اومده از دست خودم ، بازم می گم شکرت .

ولی میترسم کم بیارم ، میترسم خسته شم ، میترسم از در خونت نا امید شم . به حق ذبیح الله الاعظمت ، به حق رحمت واسعت که حسینه ، نذار کارم به اونجا بکشه . صبری بهم بده تا روسیاه درگاه تو نشم . غیر تو کسی نیست که بخوام داشته باشمش یا نه . فقط تویی .

من توانایی ذبح اسماعیل درونم رو ندارم . یا خودت ترتیبشو بده یا خودت توانش رو !

یاعلی 135

انی احبک!

۰۲
تیر

سلام.

وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّکَ*

اگر مرا به آتش اندازی ، به دوزخیان گویم که "منم دوستدار تو ".

چه مفهوم و معنایی داره ،چه بار معنایی دارده ، به آدم حال میده ، چی می گه:

خداجون اگر به واسطه گناهانم ، به واسطه تبعیت از هوای نفسم ، انداختیم تو جهنم ، پرتم کردی تو آتیش ، خیلی لاتی ، با گندگی ، با اعتماد به نفس کامل ، وایمیستم ، میرم رو یه بلندی ، جلوی چشم همه اهل جهنم ، داد می زنم ، فریاد می زنم ، می گم خداجون ، ربم ، ای همه کسم ،"دوسسسستتتت دارم ."

یعنی میشه به این سطح از یقین برسم ؟ خدا داند .

* فرازی از مناجات شعبانیه

یاعلی 135

کم آوردن!

۳۱
خرداد

سلام.

نمی دونم تاحالا تو شرایطی قرار گرفتین که از همه چیز ، از همه کس ، حتی از خودتون ناامید شده باشین ؟

خوب ، من الان دقیقا تو این شرایطم .

در این حالت ، دوتا  عکس العمل متصوره :

1- در حالت مذموم ، به دنده ی ناشکری می افته . در این صورت ، از هر کاری فروگزار نمی کنه ، به در و دیوار فحش می ده ، اونقدر ناشکری خدا رو انجام می ده تا به اضمحلال می رسه . یعنی خدا رو که ناسپاسی کرد ، خدا هم یه حال اساسی بهش می ده ، یا اینکه میفهمه که داره کج میره یا اینکه در جهالت می مونه و تهش رو خدا می دونه .

2- در حالت مقبول ، شکر وضعیت موجود رو می کنه ، می گن پس از ناامیدیه که روزنه گشایش و فرج نمایان می شه . در این حالت چندین حالت آدم رو ثابت قدم می کنه ، مثل نماز شکر ، زیارت ائمه ، نذر ، وضو و دو رکعت نماز باحال و ... . در این مرحله شکر دیگری برای آدم واجب میشه که اون "خدایا شکرت که شکرت "هست . یعنی خدایا شکرت که آدم رو از راه اول دور کردی و بهم فهموندی که که باید در بدترین شرایط هم شکر کنم .

منم این وسطام ، میخوام راه دوم رو انتخاب کنم ، یه کارایی کردم ولی چکنم که ضعیفم . خود خدا باید کمک کنه . حالا واقعا کس دیگه ای غیر خدا هم هست که بشه بهش اعتماد کرد ؟ ، بشه ازش انتظار داشت که پشتیبانیت کنه ؟ ، اصلا به غیر از خدا چه کسی توانمنده ؟

من به این یقین رسیدم که فقط خداست که تکیه گاهه . بقیه اصلا قابل قیاس با خدا نیستن . خدا میخواد که از بقیه ببری ، می خواد که بری تو دامنش ، بعدش اینقد حال پخش می کنه که حد نداره ، هواتو داره ، دستتو می گیره . البته اگه واقعا آدم خودشو بندازه تو دامن خدا ،

خدایا شکرت که شکرت ، شکرت که توی دامنتم ، همه ی این رازهای مگو ، همه ی این سختی ها می ارزه به اینکه به تو نزدیک شم ، می ارزده که تو فقط پشتیبانم باشی ،

البته تو این راه ائمه کمک رسانن . آخه من تحبص الدعا که آبرو ندارم . خدا امام رضا که رد نمی کنه ، السلام علیک یا امام الرئوف!

خدایا کم آوردم ، خودت کمکم کن .

یا علی 135