تکلیف گرا

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسلام» ثبت شده است

سلام

الحمدلله ! بسیار تحت فشارم ! هر روز موضوع جدید ! هر روز مسئله ی نو !

چهار روز پیش تصادفیدم !

ولی خدا رو شکر . به قول یارو گفتنی تا ذغال رو سیاه تحت فشار نباشه الماس نمیشه که .

فقط از خدا می خوام که عجب نگرفته باشم که خودم رو گول بزنم . امیدم اینه که توی راه درست باشم.

یاعلی 135

سلام

پنجره فولاد

خواهند اگر ببخشند از مجرمی گناهی

اول و را نوازند با اشک  سوز و آهی

 

دریای عفو جوشد،از اشک دردمندی

اوراق جرم سوزد ار آه صبحگاهی

 

اینجا گناه بخشند،کوهی به کاه بخشند

بیچاره من که با خود نابرده پر کاهی

 

با این که رو سیاهم،با این همه گناهم

مشتاق یک نگاهم    مولای من نگاهی

 

از من بود گناه زشت،از توست عفو زیبا

ای عفو از تو زیبا   العفو یا الهی

 

عمری گناه کردم ، دل را سیاه کردم

من اشتباه کردم  ، یارب چه اشتباهی

 ***

دامن آلوده  و روی سیاه آورده ام

گرچه آهی در بساطم نیست   آه آورده ام

 

هر چه هستم  ،هر چه بودم ، بر کسی مربوط نیست

بر امام مهربان خود پناه آورده ام

صل الله علیک یا علی بن موسی الرضاعلیه السلام

یاعلی 135

زیارت

۲۷
شهریور

سلام

امام رضا

به ظاهر زائرم اما زیارت را نمی فهمم

من بیچاره لطف آشکارت را نمی فهمم

تو از من بیشتر مشتاق دیداری و من حتی

به دل افتادن گاه و گدارت را نمی فهمم

زیارتنامه می خوانم دلم از نور لبریز است

"اگرچه گاه معنای عبارت را نمی فهمم"

تو پرواز مرا در اوج می خواهی و می دانی

من از بس در قفس بودم اسارت را نمی فهمم

به جای غربت تو ازدحام صحن را دیدم

غریبی! آه درد بی شمارت را نمی فهمم

به هر زائر سه جا سر می زنی، دلگرمی ام این است

زیارت نه ولی قول و قرارت را که می فهمم

(حسین عباسپور)

ان شاءالله نایب الزیاره هستم .

التماس دعای فراوان

یاعلی 135

سلام .

 امروز صبح از خواب که بیدار شدم این اس ام اس رو دیدم :

""رهبر انقلاب صبح امروز تحت عمل جراحی قرار گرفتند و بحمدالله عمل با موفقیت به پایان رسید ."

وقتی که خوندن متن تموم شد ، انگار یه پتک زدن تو سرم ، دست خودم هم اومد روی جای پتکه .

امروز تازه فهمیدم که چقدر آقام رو دوست دارم . خدا شاهده ها! (اینو دیگه نمی نویسم ، باشه بین من و خدام)

حضرت

ان شاءالله که سایه آقام که نائبه آقامه تا ظهور آقام روی سرم باشه .

یاعلی

سلام.

جمله به قدری سوزاننده ست که بغض گلوی آدم را تا مدت ها میگیرد و رها نمیکند.میگویند حضرت رفت تا آب بیاورد اما حرامیان نگذاشتند تیر به دست راست و چپ حضرت زدند،مشک را به دهان گرفت و در نهایت دنائت مشک را می زنند.در این موقعیت مقتل مینوسد وقع عباس متحیرا :عباس سرگشته شد.

بدان معنا که عباس میخواهد بجنگد اما دست ندارد میخواهد برگردد اما آب ندارد واین اوج مظلومیت علمدار کربلاست.

التماس دعا

یاعلی 135